اي که مي پرستمت
اي دادرس من، اي مايه نجات، اي قاضي حاجات!
مرا ببخش که بد بندگي کردم
به لطف تو اميدوارم و يقين دارم که عفو و بخشش تو بزرگتر از آن است که نبخشي
تو را پيدا کردم به يکتايي؛ تو را که همه جا پيدايي. عشق تو مرا آورد تا مقصد شيدايي.
رو به سوي تو آوردم؛ آمده ام براي گدايي؛ از تو؛ تو که بي نيازي و من که محتاجم؛ محتاج مهروعشق تو.
در کوه تويي،در صحرا تويي،در دريا تويي،همه جا تويي،نور تويي،نوراني کننده عالم تويي.ياور تويي،يار تويي
وغير تو همه سربارند.
عبدلله امیری