مادر مرا ببخش
انکس که مرا تاج بر سر بود مادر بود
انکس که مرا زیور وزر بود مادر بود
انروز که خورشید در جهان نور می افشاند
روشن تر زخورشید جهان بود مادر بود
شب ها که مهتاب با ستاره گان درخشید
رخشنده تر وبلند مقام مقام مادر بود
روزیکه سر زمین جهان شد مهیا
زره زره خاک وگلِش لطف مادر بود
در قلب هر انسان یک انرجی واحساس
از عاطفه وعشق فروزان مادر بود
در قلب کودکان معصوم چو بنگری
جریان خون عاطفه از خون مادر بود
هرروز وشب زبان به ثنای تو کشودم
سجده مرا بعد از خدا دامان مادر بود
مادر مرا ببخش که عمرت در پای من
رسید به پیری وشبابم زشیره جان مادر بود
تا داشتم ترا ز حوادث امان بودم
محفوظ زهر بلا مرا دعای مادر بود
زان روز به خاک وخون نشستم که تورفتی
خون گریستنم هر شب زکمبود مادر بود
رفتم طواف مرقد پر نور تو کردم
بوسیدنم روا به نقش جای پای مادر بود